ایستگاه بهشت

مطالب عقیدتی + دلنوشته
مشخصات بلاگ

وقتی انس با قرآن پیدا شد، مجال تدبر و تأمل و تفکر در معارفِ قرآن به دست خواهد آمد. قرآن را نمی‌شود سرسری خواند و گذشت؛ قرآن احتیاج دارد به تدبر، تکیه به روی هر کلمه‌ای از کلمات و هر ترکیبی از ترکیبها‌ی کلامی و لفظی. انسان هر چه بیشتر تدبر کند، تأمل کند، انس بیشری پیدا کند، بهره‌ی بیشتری خواهد برد؛ قرآن اینجوری است.
مقام معظم رهبری

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با موضوع «وصیت نامه شهداء» ثبت شده است

جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۸ ب.ظ

وصیت نامه شهید ناصرالدین باغانی


 "بسم الله الرحمن الرحیم" 

بی نام او هر کاری ابتر است

 

سال ۱۳۴۶ در خانواده ای مذهبی و روحانی در قم به دنیا آمد . با شروع حوادث انقلاب و جهت یاری مردم به سبزوار رفتند.پدرش نماینده دوره اول مجلس از سوی مردم سبزوار گردید.ناصرالدین در شاخه جوانانحزب جمهوری مشغول فعالیت شدو در این مدت چهار بار برنده مسابقات قرآن کریم شد .با سپری کردن دوره دبیرستان در دانشگاه امام صادق(ع) پذیرفته شد. خودش میگفت:من دانشگاه امام صادق(ع) را به دانشگاه امام حسین(ع) تبدیل کردم و مدرک قبولی را از دستان مبارک آقا اباعبدالله(ع)  گرفتم.  از عملات بدر در جبهه حضور داشت ودر عملیات کربلای ۵ در حالی که نوزده سال بیشتر نداشت در   ۲۱/۱۲/۱۳۶۵ به شهادت رسید. دستنوشته ها و وصیتنامه او بسیار عجیب است. 

بسم رب الشهدا والصدیقین

اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر در درگاه خداوندم .چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم . سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم ما را به جرم عشق موأخذه می کنند .گویا نمی دانند که عشق گناه نیست امّا کدام عشق؟ خداوندا معبودا عاشقا،مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی ، امّا بزرگتر شدم ودیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی کرد پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه،به دنیا عشق ورزیدم به مال ومنال دنیا عشق ورزیدم . به مدرسه عشق ورزیدم . به دانشگاه عشق ورزیدم امّا همه ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو . (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم ودیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم وتو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری،فهمیدم در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کرده ام ، این تو بودی که عاشق من بوده ای و من را می کشانده ای ، اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می آمدم .ولیکن وقتی توجه می کنم می بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز مستقیم آمده ام حال می فهمم که این تو بوده ای که به دنبال بنده ات بوده ای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده ای و هر شب به انتظار او نشسته ای تا بلکه یک شب او را ببینی ، حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی ، بنده را چه ، که عاشق تو بشود (عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر) آ ری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم ! اما تو دست بر نداشتی و انقدر به این کار ادامه دادی تا بالا خره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام

وه چه خیال باطنی !! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود . مرا که به چنگ آوردی به صحنه ی جهادم آوردی ، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نبرد عشق ببازی من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می کردم . آخرتو بزرگ بودی و من کوچک !! تو کریم بودی و من ل‍ئیم ! تو جمیل بودی و من قبیح ، تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم .کمند عشقت را محکمتر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی ، در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی وچه نیکو شرابی بود . من هنوز از لذت آن شراب مستم . اولین جرعه ی آنرا که نوشیدم مست شدم ودر حال مستی تقاضای جرعه های دیگر کردم . امّا این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی ، پیاله ام را شکستی ، هر چه التماس می کردم تا از حجاب ظلمانی بیاسایم ، ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و پیاله به دست ، هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم . ای عاشق من !! ای اله من !! پیاله ام را پر کن و در خماریم نگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته حال که به من رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری؟ تو که از بیع و شراء متاع عشق دم می زنی، چرا اکنون مرا در انتظار گذاشته ای ؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی ، پیاله ی خود را می شکنم و متاعم را به آتش می کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت به دندان بگزاری.

امّا شهادت چیست ؟

آنگاه که دو دلداده به هم می رسند و عاشق به وصال معشوق می رسد وبندۀ خاکی به جمال زیبای حق نظر می افکند و محو تماشای رُخ یار می شود ،آن هنگام را جز شهادت چه نام دیگری می توانیم داد ؟ آن هنگام که رزمنده ای مجاهد ، بسویدشمن حق می رود و ملائک به تماشای رزم او می نشینند و شیطان ناله بر می آورد و پای به فرار می گذارد و ناگهان غنچه ای می شکفد،آن هنگام را جز شهادت چه نام می توانیم داد؟  

شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست.   

(ای آنانی که در زندان تن اسیر ید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید . فقط شهید می تواند شهادت را درک کند.)شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد ، شهید در این دنیا قبل از آینکه به خون بتپد ، شهید است .و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید ، بعد از وصل شان نیز نمی توانید درکشان کنید . شهید را شهید درک می کند.اگر شهید باشید شهید را می شناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته ، چیزی را منکعس نمیکند که نمیکند. برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد شهیدان به حال شما غصه می خورند، و از این در عجیبند و حیرت می کنند که چرا به فکر خود نیستند . به خود آیید و زندان تن را بشکنید . قفس را بشکنید وتا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید کهبرای پرواز ساخته شده اید نه برای ماندن در قفس، این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید.

ای خوش آن روز کز این منزل ویران بروم                رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم

امّا امت مسلمان و شهید پرور ایران !

پیرو امام باشید ، نه در حرف ، بلکه در عمل گوش دل به سخنان امام بسپارید و حرفهایش را بدون چون و چرا بپذیرید و کلاً در هر عصری امام خود را بشناسید .اکنون که حضرت صاحب الامر(عج) در پردۀ غیبت است ، ولی فقیه عصر خود را بشناسید ، اگر امام خود را شناختید گمراه نمی شوید وگرنه به چپ و راست منحرف خواهید شد .اسلام را از روحانیت مبارز واصیل فرا بگیرید نه از قلم وزبان منحرفان، در این زمانه عده ای مغرض و جاهل پیدا شده اند که اسلام بدون روحانیت را تبلیغ می کنند . به عبارت دیگر تز جدائیِ دین از سیاست هستند و می گویند که روحانیت در انقلاب شرکت داشتند و رهبری کردند و انقلاب پیروز شد خدا پدرش را بیامرزد . ولی حالا بیایند و بروند و گوشۀ حوزه ها درس و بحث را ادامه دهند.این منحرفین را بشناسید ، و از صحنۀ انقلاب بدرشان کنید ، اینها همان هایی هستند که با نام های مختلف ،امّا با یک ماهیّت مطهری را شهید کردند . بهشتی را با تهمت ها و فحشا ترور شخصیت و سپس با کینۀ شیطانی ترور فیزیکی کردند . اینها همان هایی هستند که اگر دست پلیدشان به امام برسد ...

اینها دشمن روحانیت هستند . روحانیت را نمی خواهند و می خواهند بین شما و روحانیت جدایی بیاندازند.آنان آنهایی هستند که قلب امام عزیز را بدرد می آورند. فقه جدید می سازند، با لباس روحانی، ولی دشمن روحانیتند. با لباس وحدت ، تفریح وحدت می کنند . وحدت در چیست ؟ وحدت در پیروی از کلام امام است . امّا نمی توانم موارد متعددی را بر شمارم که از فرمان امام اطاعت نکرده اند ! آن وقت این را تحکیم وحدت می گویند . مردم مسلمان دشمن اسلام را بشناسید .جنگ با عوامل خارجی مسئلۀ سختی نیست . امّا این منافقان داخل هستند که از همه بدترند. منافقان از کفّار بدترند .با جدایی از این منحرفان قلب امام را شاد کنید . مسئلۀ دیگر اینکه در مصائب ومشکلات صبر کنید . «ان الله مع الصابرین» بهشت را به بها می دهند نه به بهانه، بهای بهشت سنگین است ، بهای بهشت کالای عشق است ، یعنی خون،کربلا رفتن خون می خواهد،این کربلا دیدن بس ماجرا دارد . ماجرای کربلا ، ماجرای خون وقیام است .پیام را شما بدهید .خون از ما،

بدانید که،«ان الله یدافع عن الذین آمنو» ما همه وسیله ایم ، اصلاً این جنگ و این انقلاب و این برنامه ها چیده شده تا خدا در این بین دوستانش را به پیش خود ببرد وخالص را از ناخالص جدا کند . پس به صحنه بیایید و از خون شهدا پاسداری کنید ، در کارهایتان نظم را رعایت کنید و بدانید که ان شاءالله پیروزید و به کربلا خواهید رفت . به مستحبات اهمیّت لازم را بدهید تا از شر شیطان در امان باشید . با انجام نوافل به خدا نزدیک شوید ،مخصوصاً نافلۀ شب ، صبر را پیشۀ خود سازید و بدانید اُمم پیش از شما سختی های بیشتری کشیده اند. با فساد و عوامل فساد مبارزه کنید چون دشمن می خواهد از همین راه ما را به اضمحلال بکشاند. از همۀ دوستان و آشنایان که حقی در گردن من دارند طلب حلالیّت می کنم . پدر و مادر و برادران و خواهرم ! بدانید بدون شما به بهشت قدم نخواهم گذاشت ،بدانید همه ی با هم به بهشت رضوان خداوند خواهیم آمد. بدانید سعادت بزرگی نصیبتان شده است . خدا نکند کاری بکنید که اجر خود را ضایع سازید. شما از این به بعد خانوادۀ شهید هستید . طوری رفتار کنید که در شأن و منزلت شما باشد . بدانید به جای شهید ، خدا به خانۀ شهید می آید . بدانید که من از دانشگاه امام حسین علیه السلام فارغ التحصیل شدم و مدرک خود را از دست مبارک آقا گرفتم .کلاس ،کلاس عشق بود . درس، درس شهادت.تخته سیاه ، گسترۀ وسیع جبهه های حق علیه باطل ، گچ ها خون و قلم ها اسلحۀ مان بود .

والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۸
جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۵ ب.ظ

وصیت نامه شهید علی حیدری

 "بسم الله الرحمن الرحیم"

               بی نام او هر کاری ابتر است               

                   

نام:علی                                

نام خانوادگی: حیدری

تاریخ ولادت: 1344   

تاریخ شهادت: 22/12/1363

محل شهادت:  جزایر مجنون

مزار پاک شهید:  قطعه 27 ردیف 136 شماره 10

وصیت نامه شهید علی حیدری

بسم رب الشهداء و الصدیقین

بنام خدای آفریننده جهانیان ، بنام او که همه موجودات در برابرش خاشع و خاضع هستند ، به نام خدای عشاق و دلسوخته ، آن خدایی که همه چیزمان از آن اوست . هر خوبی از او و هر بدی از اوست . بنده حقیر وصیت نامه ای به آن صورت که بخواهم اموالم را تصفیه کنم ندارم زیرا از این مال دنیا هرچه داشته ام یا در راه خدا بخشیده ام و یا به خاطر خدا نگه داشته ام که دیگران استفاده کنند ولی خواستم چند کلمه ای با عالم مادی سخن بگویم ، ای دنیا بدان که انتهای راه هایت جهنم و مسیر راه هایت پر از درندگان وحشی است که به تدریج روح انسان را می خورند تا بلاخره انسان را به از حیوان پست تر می کنند . فقط کاروان عشق است که رو به سوی جانان می رود و خدا را شکر می کنم که بلاخره نام من را در دفتر عاشقان حسین ( ع ) نوشته اند . برادران مسجد چیزهایی را که می نویسم عمل کنید . دعا ها را زیاد بخوانید و هرچه با شکوه تر برگزار شود در نماز جماعت حتما شرکت کنید . برای مقابله با شیطان دوشنبه و پنج شنبه روزه بگیرید . نماز شب را حتما بخوانید و یک مربی برای خود جهت مسیر الی الله انتخاب کنید و بدان به شرطی قبول می شوی که به چیزهایی که می شنوی عمل کنی . آنقدر حرف بزنید که می توانید عمل کنید و بار دیگر برادران عزیزم یک وصیت نامه به شما دارم آن اینکه زود و خیلی زود کوله بار عشق را ببندید زیرا من می ترسم شما ها جابمانید . بدانید که شیطان همه جا حتی در خون انسان هست از خدا بترسید . به خانواده ام توصیه کنید هر وقت برای من خواستند گریه کنند به یاد قاسم امام حسین ( ع ) گریه کنند و هر وقت به یاد غریبیم افتادند ، یاد حسین بیفتند . دوست دارم مانند رفقای شهیدم جنازه ام را حسین کفن و و در بیابان های کربلا به خاک بسپارند . پدر و مادر و اهالی خانواده عزیزم برای گناهان من دعا کنید ، چون من همه عمرم را در گناه به سر بردم بجز آن مدتی که خود را به دست خدا سپرده بودم .

شما نیز خود را به دست خدا بسپارید زیرا اوست پرورش دهنده ما " و ان النفس لاماره و بالسوء الاما رحم ابی " ای خدا بنده تو آمد ، مرا در آغوش خود گیر که همانا تویی اول و آخر ما ، خدا تو می دانی که من به خاطر بهشت نیامده ام ، بهشت تو مال آنهایی که خدارا به خاطر عبادت و از ترس جهنم گناه نمی کنند .

الله من ، وای معشوق من بنده تو دیگر در عشق تو سوخت آنقدر در وصالت سوختم تا منیت و شیطان را بوسیله آتش عشق ذوب نمودم آنگاه رو به سوی جانان کردم خدایا مرا دیگر زندگی شیطان بس است من تو را می خواهم، چه کنم ؟ من به آن زنده ام که روزی پیش تو می آیم و اگر این طور نبود خیلی پیش از این ها مرده بودم ، الله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک نمودم و از دریای پر تلاطم مادیات بوسیله کشتی حسینت پاک نمودم و از دریای پر تالاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم . الله ،من دوستت دارم چه کنم ؟ الله دیگر اگر مرا به جهنم ببری آتش احساس کوچکی می کند در برابر آتش سوزش و عطش و تب هجران درون من . اری هر کس خود را به چیزی دلخوش کرده است ، بنده عاصی هم خود را به خدا دلخوش کرده ام ، من خیلی کمتر عطرخریده ام زیرا هر وقت بوی عطر می خواستم از ته دل می گفتم حسین جان آنوقت هوا پر عطر می شد . برادران مواظب خود باشید مواظب شیطان باشید که شیطان خیلی باهوش تر از این حرف هاست . مطالعه کنید . کتابهای شهید دستغیب را به عموم برادران توصیه می کنم و هیچگاه راضی نخواهم بود کسی بدون تفکر در راهم برایم گریه کند هرگاه خواستید برایم گریه کنید برای چیزی که من همیشه برایش گریان بودم ، گریه کنید و وقتی به یادم افتادید یک حمد و سه سوره توحید برای شهداء با یک صلوات ختم کنید .

همیشه با وضو باشید ، قرآن بخوانید . حجاب ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید ، نگاه های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه شهداء را ببینید و زیارت کنید . بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین ( ع ) و عشق را بشنوید و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید . بنده با این که چند سطر نوشته ام اما باز هیچ ننوشته ام . و این کار من مانند این است که بخواهند یک اقیانوس بی کران را در یک قاشق جای دهند . خلاصه راه بنده را در این چند کلمه نمی توان یافت بنا بر همین سعی کردم در زندگیم با اعمال خود مردم را به راه راست هدایت کنم . پس در بنده فکر کنید . ای خانواده عزیزم افتخار کنید که فرزند شما به آرزوی خود و معشوق خود رسید برایم دعا کنید ، نمی گویم برایم گریه نکنید ولی بیشتر دوست دارم گریه با تفکر زیاد همراه باشد چون نمی توانم تا سالیان سال وصیت نامه خود را طول دهم و یک ورق سفید هم باقی نگذارم ناچارا وصیت نامه را قطع و از خدا توفیق علم و عمل همراه با عشق را می خواهم و می خواهیم .

" امام را دعا کنید "

20/ 11/ 62 ساعت 2 نصف شب

" والسلام علی من التبغ الهدی "



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۵